جدول جو
جدول جو

معنی سی چاس - جستجوی لغت در جدول جو

سی چاس
نقد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سی سام
تصویر سی سام
(دخترانه)
نام دختر مگابات
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سی ام
تصویر سی ام
آنکه یا آنچه در مرتبۀ سی واقع شده، سی امین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیکاس
تصویر سیکاس
درختی همیشه سبز و تزیینی شبیه نخل که بومی مناطق استوایی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاس
تصویر سیاس
کسی که سیاست کند، سیاست مدار، کسی که خوب داوری کند، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
ده است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، دارای 169 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گورگ بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنه 219 تن، آب آن از رود سیناس، محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
در مرحلۀ سی. سی امین. (فرهنگ فارسی معین) : و چندان توقف نمود (عبداﷲ عامر) که جور را بستد در سال سی ام از هجرت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 116)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ سائس، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سخن چینی، چغلی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَیْ یا)
استاد و ماهر در سیاست. (یادداشت بخط مؤلف). کسی که سیاست میکند و حراست مینماید و نیک داوری میکند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 100هزارگزی جنوب راه شوسۀ ازنا به درود واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 300 تن است. آب آنجا از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از آلات موسیقی، رجوع به سه تار و ستار شود
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
گودالی تاریک که گناهکاران را در آن نگاهدارند. مؤلف غیاث اللغات نویسد: لفظ چال در اصل چاه بود، ها را به لام بدل کرده اند، چنانکه در جواهرالحروف. (غیاث) (از آنندراج) :
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن بجای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
مخفف بیچاره:
هوا پود شد برف چون تار گشت
سپه را از آن کار بیچار گشت،
فردوسی،
بگرد عالم آوارم تو کردی
چنین بدروز و بیچارم تو کردی،
؟
لغت نامه دهخدا
نام شهری است از بلاد روم، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)، شهری است در ترکیه (آسیای صغیر) در کنار رود قزل ایرماق، رجوع به تاریخ گزیده ص 482، منتهی الارب، تاریخ مغول ص 133، 146، 217، 225، 570، نزههالقلوب ص 94، 183، 184 و تاریخ ادبیات ادوارد براون از سعدی تا جامی ترجمه علی اصغر حکمت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیاس
تصویر سیاس
سخن چینی و چغلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی ام
تصویر سی ام
در مرحله سی سی امین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه چال
تصویر سیه چال
گودالی که گناهکاران را در آن نگاه دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاس
تصویر سیاس
((سَ یّ))
سیاستمدار
فرهنگ فارسی معین
سائس، سیاسی، سیاستمدار، مدیر
متضاد: بی سیاست، سیاست دان، سیاست شناس، حسابگر، حیله گر، سیاست کننده، تنبیه کننده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دره ای در ولوپی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
قره قروت
فرهنگ گویش مازندرانی
مستراح آبریزگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
ترکیب ماست و سیر خرد یا رنده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک در شرق کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بوقلمون
فرهنگ گویش مازندرانی
هرگز
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
مکانی در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی